رسول مرادی

 

حقم نبود این هدیه رو بگیرم برای تولدم... 

گذاشتی منو رفتی... باشه سارا برو ولی بدون خییلی دوستت داشتم

همیشه در فکرت بودم... لحظه ای بی فکر به تو نمیگذشت...

سارای دل خوشبخت بشی ایشالله

 



           
شنبه 23 خرداد 1394برچسب:دل نوشته,,,,, :: 18:36
R.M

گفت:
(برای اصیل بودن کافی است که دروغ نگویی...
آغاز اصالت خوب همین است که...
نخواهی چیزی باشی که نیستی...)
... و ما آنقدر مشغول نقاب به چهره زدن بودیم که قیافه خودمان یادمان رفته بود...



           
جمعه 15 خرداد 1394برچسب:گفت, :: 16:35
R.M

«خود را جستن...
در دنیایی که...
از آن تو نیست بیهوده است...»
...و ما حتی نمیدانیم راه مان را گم کرده ایم...



           
جمعه 15 خرداد 1394برچسب:خود,را,جستن,,,,, :: 16:24
R.M

گفت:
«آرام؟
آرام برای چه باید گرفت؟
وقتی بمیریم،خود به خود آرام می گیریم!
پش از آن که بمیریم که نباید بمیریم!»
... و ما مشغول مردن مان بودیم. وقت برای زیستن نداشتیم!



           
جمعه 15 خرداد 1394برچسب:گفت,آرام,؟, :: 16:20
R.M

چه بد دلتنگم امشب..



           
پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:دلتنگی,,,, :: 23:46
R.M

نمیدانم در کدام سرزمینم، چیزی از آن در من حل نمیشود!! ، به راستی.. چه میشود؟!! تا به کی...

چه میخواهم نمیدانم... چه خواهم شد نمیدانم... چه هستم ، که هستم نمیدانم. چیست که من بدانم.. دانستن مرا میداند؟!! درکم میکند؟...

بوسیدن روی ماه...  آخ.. که چقدر این فیلم رو دوست دارم، همایون اسعدیان عزیز دستت درد نکنه ممنونتم...

 



           
پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:سیاهه،42, :: 22:55
R.M

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها