رسول مرادی

تابلو سازی شهر افتخار دارد پذیرای انواع سفارشات تابلوهای تبلیغاتی:

  • تابلو کامپوزیت
  • لایت باکس
  • ساخت انواع متنوع حروف برجسته
  • تابلو های LED روان و LED ثابت
  • تابلو های فلکسی
  • ساخت انواع استندهای نمایشگاهی و خاص تولد و هدیه
  • غرفه سازی، طراحی و ساخت و اجرای المان های شهری
  • انجام کلیه امور مربوط به طراحی و چاپ انواع بنر
  • برش و حکاکی لیزری

آدرس: گیلان، رشت، خیابان امام خمینی، خیابان هجده متری کریم پور، تابلو سازی شهر

همراه: 5560-160-0937

آدرس اینستاگرام: 

               https://www.instagram.com/tablosazishahr



           

به یه شعر قشنگ برخوردم حیفم اومد اینجا نزارم

“به آرامی آغاز به مردن می‌كنی 
اگر سفر نكنی 
اگر كتابی نخوانی 
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی 
اگر از خودت قدردانی نكنی 
به آرامی آغاز به مردن می‌كنی 
زماني كه خودباوري را در خودت بكشی 
وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند 
به آرامي آغاز به مردن می‌كنی 
اگر برده‏ی عادات خود شوی 
اگرهميشه از يك راه تكراری بروی 
اگر روزمرّگی را تغيير ندهی 
اگر رنگ‏های متفاوت به تن نكنی 
يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی 
تو به آرامی آغاز به مردن می‌كنی 
اگر از شور و حرارت 
از احساسات سركش 
و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامی‌دارند 
و ضربان قلبت را تندتر مي‌كنند 
دوری كنی 

تو به آرامی آغاز به مردن می‌كنی 
اگر هنگامی كه با شغلت،‌ يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی 
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی 
اگر ورای روياها نروی 
اگر به خودت اجازه ندهی 
كه حداقل يك بار در تمام زندگي‏ات 
ورای مصلحت‌انديشی بروی 
امروز زندگی را آغاز كن 
امروز مخاطره كن 
امروز كاری كن”

 پابلو نرودا


           
چهار شنبه 16 آبان 1397برچسب:#سیاهه_57 #رسول_مرادی #rasoul_moradi, :: 1:23
R.M

دوست دارم بخندم از اعماق وجودم، شاد شاد باشم ولی همیشه یه چیزی مانع میشه
مردمی که زیر چرخ سنگین اقتصاد له میشند، دیدم دختری رو که قیافه زیبایی نداشت ظاهر شیکی هم نداشت لباس محقرانه ای هم به تن داشت
رفت داخل بنگاه معاملات ملکی قبل از این که حرفش تموم بشه فردی که پشت میز نشسته بود گفت: خانوم اینجا بنگاه ملکی نیست. بنگاه ملکی کمی بالاتره. !!!



           
چهار شنبه 9 آبان 1397برچسب:#سیاهه_56 #رسول_مرادی, :: 21:54
R.M
وقتی میگه از نوشته هات خندش میگیره، این که تو از دردهات بگی و اون بهت بخنده، این که تو اون رو تنها کسی که برات مونده تصور کنی ولی اون از شنیدن حرفات بخنده...
وقتی میبینیش توی عکساش توی حرفایی ک مینویسه. 
خیلیا کنارشن و ابراز خوشحالی میکنه فکرت میره اینجا که پس من کجام!!؟
تنهایی درد بزرگیه


           
دو شنبه 6 آبان 1397برچسب:#سیاهه_55 #رسول_مرادی, :: 5:30
R.M

تمام زندگی به سرعت رو به پایانه باورت میشه؟!

کسی هست که بتونه بگه من حتی یک بار هم نگفتم ( اوووو چه زود گذشت ) یا ( عمر مثل برق و باد داره میره )

چیکار کردی تا به اینجای کار؟ شادی؟ غمگینی؟ یا هیچ حالتی نیستی؟

یه چیزی رو هرگز فراموش نکن، همه چیز در درون توعه بیرون از تو هیچ حالتی وجود نداره، وقتی غمگینی یک لحظه خودت رو کنترول کن و به این فکر کن که آیا این حالت در غیر از درون خود تو هیچ واقعیتی داره؟ اصلا عینیتی داره؟ یا وقتی شادی و با صدای بلند در حال خنده و شادی و شاید حرکات عجیب و غریب حتی، یک لحظه فکر کن و خودت رو از نگاه شخص روبه رویی که حتی شاید وجود نداره ببین

احتمالا ممکنه بگی این چرا همچین میکنه!...

سرعت زندگی هیچ تغییری نمیکنه، همونی هست که همیشه بوده، شادی باعث سرعت زیادش و غم باعث سرکت پایینش میشه، هیچ فرقی نمیکنه اگه میلیاردر باشی اگه صبح فردا ایست قلبی کنی و بمیری.

البته خیلی اذیت کنندس اگه 80 سال یا بیشتر عمر کنی و کل عمر فقیر باشی، احتمالا، احتمالا که نه بدون شک باید سختی های زیادی رو تحمل کنی.

زندگی چیز عجیبیه! هنوز بهش عادت نکردم! گاهی فکر میکنم شاید من متعلق به زمان و مکان دیگری بودم شاید هم برای نبودن قبل بودنم بودم.. متوجه شدی؟ بگذریم.

دقایق اول طلوع خورشید در صبح و دقایق آخر غروب خورشید خیلی دوست داشتنی هستند. میشه لذت برد.

کلمه ای که خیلی دوستش دارم ( لذت ) واقعا دلنشینه، بَه چه واژه ای لذت.



           

سوختم، ساختم، تحمل کردم، حرکت کردم، موندم، پرواز کردم، با مغر خوردم زمین، غمگین شدم، شاد شدم

با هر سااااااازت رقصیدم... یادت باشه!!... 

اینم یادت باشه! یه روز سازت رو میگیرم، توی سرت خورد میکنم.



           
جمعه 4 خرداد 1397برچسب:#سیاهه_53#ساز#رقصیدن#زندگی#, :: 22:15
R.M

وقتی بهت گفته میشه تو تنها چیزی هستی که برام موندی

اون لحظه، لحظه ی پایان همه چی و شروع یه چیزه

 



           
دو شنبه 24 ارديبهشت 1397برچسب:, :: 2:40
R.M

ویدیوی پل طبیعت رو در سفری که به تهران داشتیم گرفتیم
مجری دوست عزیزم آقای آرمین محمدی و تصویرو تدوین با خودم بود امیدوارم از دیدنش لذت ببرید.

تهیه شده در موسسه صبح هنر رشت پاییز 96



           

توی این دنیا همه مون هدفی داریم نقطه ای رو در ذهنمون مجسم کردیم تا بهش برسیم، ولی کاش برای رسیدن بهش از هم رد نشیم قلب همدیگه رو نشکنیم.

زندگی توی بچگی هامون چقدر قشنگتر بود لطیف، زلال آآآآآآآخ کودکی با تمام علاقه ای که بهت دارم ولی میترسم آرزوی برگشت بهت رو داشته باشم، زندگی رو دوباره تجربه کردن خیلی سخته... کودکی های من یادت بخیر

#انسان_خوب



           
پنج شنبه 28 دی 1396برچسب:#کودگی#انسان_خوب, :: 15:55
R.M

اولین قدم رو که برداشتم، چندی بعد...

با شکست مواجه شدم.

و حالا با توکل به خدا و قدرت بیشتر و پشتکار گام بعدی رو برمیدارم، مهم نیست حتی اگه شکست پشتش باشه. دیگه از شکست نمیترسم، ینی هیچ وقت نمیترسیدم فقط منو مشوش میکرد.

مهم نیست. زندگی رو باید کرد حتی اگه نابود بشیف شکست بخوری، دستو پات بشکنه، بدترین بلا ها به سرت بیاد هم نباید ناامید بشی، یادت باشه در نهایت هرچه که پیش بیاد خدا باز هم خدا هست.



           
پنج شنبه 10 فروردين 1396برچسب:, :: 16:11
R.M

بر میدارم اولین گام را، برای فردا و فرداها.. قدمی هرچند کوچک ولی مهم و موثر، به امید دستیابی به اولین موفقیت.

مدتهاست که منتظر چنین روزی بودم شاید به وسعت تمام عمرم..



           
سه شنبه 9 آذر 1395برچسب:اولین،قدم،شروع, :: 17:52
R.M

می آید بی آنکه بپرسد و می رود بی انکه کاری کرده باشد. براستی چه میکند؟!! خودش هم میفهمد در تکاپوی چیست؟ نمیدانم... کاش قدری توضیح دهد دلیلش را، کارش را، شاید هم هدف آمدو شد باشد برایش کسی نمیداند، و شاید هم همگی به قرار مجازاتی که مدتها قبل جرمش را انجام داده ایم...



           
دو شنبه 16 فروردين 1395برچسب:, :: 14:47
R.M

بازهم یک سال گذشت و عمر به سرعت در حال گذر است.. چه کردم.. چه کاستی هایی داشتم.. چه صود هایی و چه خطاهایی..؟؟؟

آرزو میکنم انسانیتم را هرگز فراموش نکنم، خون مردم را بخاطر خود در شیشه نکنم، بدی نکنم و تمام خوبی هایی را که در حقم شده فراموش نکنم.

و امیدوارم با توشه ای مملو از برکتو امید به خود به همراه داشته باشم :)



           
سه شنبه 4 اسفند 1394برچسب:سالی،که،گذشت, :: 2:15
R.M

نوزدهمین روز از فصل آخر پاییز (آذر) حدوداً 09:45 دقیقه س که شروع شده

من در داده پرداز هستم

کیلومترها دورتر از ...

این پنجاهمین سیاهه ی منه، سیاهه ای که چیزی رو نمیخواد تغییر بده، فقط یک سیاهه ی دیگس همین.

یک چیز دیگر به یادم آمد:

دلم تنگ صدای مهربانیست، دلم تنگ هوای شادمانیست، دلم تنگ نگاه آسمانیست...



           
پنج شنبه 19 آذر 1394برچسب:دلم،تنگ،است،سیاهه،50،, :: 9:33
R.M

ساعت: 04:45
در گوشه ای از کره ی زمین و منظومه ی شمسی
گزارشی در کار نیست... تنها چند خط سیاهه ای معمولی ست.

آن کس که ترا شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانهٔ تو هر دو جهان را چه کند

مولوی » دیوان شمس



           
چهار شنبه 11 شهريور 1394برچسب:ساعت,:,04:45, :: 4:48
R.M

کنار عکس تو پر از حال و هوای گریه ام
شکفه نمیکنم ولی پر از صدای گریه ام
شکفه نمیکنم ولی حریف دنیا نمیشم
مثل یه بغض کهنه ام جون میکنم وا نمیشم
برق کدوم ستاره زد تو چشمایی که یادمه
تو دل سپردی از ازل تو پر کشیدی از همه
حس کدوم فاصله بود که از رگ تو کنده شد
بین کدوم دقیقه بود که قلب تو پرنده شد
شکفه نمیکنم ولی دنیا فقط یه منظره است
تو این طرف من اون طرف فاصله مون یک پنجره است
تو قصه موندی همه شب تو ریشه بستی همه جا
اسم تموم کوچه ها سهم تموم آدما
من از هجوم خستگی حریف دنیا نشدم
کنار سفره ی زمین نشستم و پا نشدم
 شکفه نمیکنم ولی دوزخ دنیا مال من
تو پر کشیدی از زمین به شوق پروانه شدن



           
بهههار...
بهااار ؟؟..
بهههااار !!..
بهههههااااار ؟؟!!...


           
شنبه 7 شهريور 1394برچسب:بهار،,,,, :: 8:11
R.M

دنیای آدما چیزی جز پووول نمیشناسه...



           
شنبه 7 شهريور 1394برچسب:سیاهه,49,,,,, :: 7:50
R.M

هی ی ی ی...

دنیای حقیریه... 

یکی به انداره ی صد نفر میخوره

یکی هم نمیتونه حتی به اندازه ی یک نفر بخوره...

 



           
پنج شنبه 5 شهريور 1394برچسب:سیاهه،48،,,,, :: 7:30
R.M

نتیجه ی تست من:

امتیاز بین ۴۱ تا ۵۰:
این بهترین امتیاز در این تست است چرا که شما به عنوان فردی بسیار سرزنده، زیبا، سرگرم کننده، اهل عمل و جالب شناخته می شوید. کسی که همواره مرکز توجه است.شما فردی مهربان و متعادل هستید. به خواسته ها و نیازهای دیگران اهمیت می دهید و دیگران را ناراحت نمی کنید. آدم فهمیده و منطقی هستید کسی که همیشه اطرافیانش را شاد می کند و به آنان کمک می کند. این خصوصیت را حفظ کنید.

 

شخصیت پنهانی خود را بشناسید

۱- فکر می کنید چه زمانی در طول روز بیشترین کارایی را دارید؟ . 
الف) وقتی صبح های زود از خواب بیدار می شوم. 
ب) در ساعت های بعد از ناهار و هنگام عصر. 
ج) وقتی همه خوابند و در سکوت آخرهای شب.

۲- تا به حال به راه رفتن خود دقت کرده اید؛ فکر می کنید راه رفتن شما مانند کدام گزینه است؟ .
الف) با گام های بلند و تند راه می روم. 
ب) با این که راه رفتنم کند نیست اما گام هایم بلند است.
ج) سرم را بالا نگه می دارم و به اطراف نگاه می کنم هر چند آرام راه می روم.
د) آرام راه می روم و سرم را پایین می اندازم.

۳- زمانی که یک نفر را مخاطب قرار می دهید و با او حرف می زنید، حالت اندام تان به چه شکلی است؟ . الف) نمی دانید با دست های تان چه کنید و دست به سینه می ایستید. 
ب) مجبور می شوید دست های تان را روی هم بگذارید و آن ها را در هم قفل کنید.
ج) دست به کمر می ایستید یا آن ها را در جیب می گذارید. 
د) وقتی کسی با شما حرف می زند مدام سعی می کنید با لمس او بهش بفهمانید درکش می کنید. 
ه) با مو، ساعت یا بقیه اندام خود بازی می کنید.

4- زمانی که خسته هستید و جلوی تلویزیون استراحت می کنید، کدام یک از رفتارهای زیر را انجام می دهید:
 . الف) چهار زانو می نشینید. 
ب) پاهای تان را روی هم می اندازید. 
ج) پاهای تان را دراز می کنید یا می کشید.
د) یکی از پاهای تان را زیر تن تان می گذارید و می نشینید.

۵- معمولا وقتی کسی برای تان یک جوک تعریف می کند یا هنگامی که سریالی طنز می بینید، چه می کنید؟ . الف) بلند می خندید و صدای قهقهه تان همه جا را پر می کند. 
ب) می خندید اما نه با صدای بلند.
ج) ریز ریز و نخودی می خندید.
د) تنها به یک لبخند اکتفا می کنید. 

۶- وقتی به جمع های خانوادگی می روید یا به محل کارتان وارد می شوید: . الف) با صدای بلند سلام می کنید تا همه متوجه شما بشوند. 
ب) معمولا بدون سر و صدا وارد می شوید و سراغ کسی می روید که بیشتر دوستش دارید. 
ج) آرام وارد می شوید و سعی می کنید توجه کسی را جلب نکنید. 

۷ -اگر یک نفر به عنوان شوخی شما را از پشت سر بترساند یا در حال کار تمرکزتان را بر هم بزند: .
الف) سعی می کنید با یک لبخند این وقفه را با روی خوش بپذیرید. 
ب) از کوره در می روید و طرف باید سوراخ موش قرض کند. 
ج) بسته به شرایط یکی از ۲ حالت بالا. 

۸- چه رنگی را بیشتر دوست دارید؟ .
الف) قرمز یا نارنجی
ب) سیاه 
ج) زرد یا آبی
د) سبز ه) سرمه ای یا بنفش
و) سفید ز) قهوه ای یا خاکستری 

۹- شب ها پیش از این که به خواب بروید: . 
الف) طاق باز می خوابید. 
ب) دمر می خوابید.
ج) به پهلو می خوابید.
د) سرتان را روی دست تان می گذارید. 
ه) سرتان را زیر پتو می کنید.

۱۰-اغلب خواب می بینید: .
الف) دارید می افتید. 
ب) دعوا می کنید.
ج) به دنبال چیزی یا کسی می گردید.
د) پرواز می کنید یا شناورید. ه) به طور معمول خواب نمی بینید.
و) همیشه خواب های تان لذت بخش است. ا

امتیاز بیش از ۶۰:
حق بدهید که دوستان و آشنایان تان برای دیدن شما لحظه شماری نکنند. متاسفانه آن ها فکر می کنند با آدم خودمحوری سروکار دارند که به حرف آن ها توجهی ندارد، شاید هم اشتباه باشد اما آن ها فکر می کنند شما به شدت سلطه جو هستید البته گاهی ممکن است آن ها شما را ستایش کرده و آرزو کنند که ای کاش می توانستند شبیه شما باشند اما با این حال همیشه شک دارند که به شما به طور عمیق نزدیک شوند.

امتیاز بین ۵۱ تا ۶۰:
شاید شما خوش تان بیاید اما دیگران از اینکه شما ناگهانی هیجانی می شوید، دل نگران هستند. کسی که عجول است، معمولا به عنوان یک همدم همیشگی شناخته نمی شود. رهبری در خون شماست و این موضوع در لحظه های بحرانی باعث می شود به سرعت تصمیم گیری کنید اما سرعت، همه جا نشانه کیفیت نیست. شما همواره یک فرد برجسته و ماجراجو به حساب می آیید؛ کسی که برای یک مرتبه هر چیزی را امتحان می کند.

امتیاز بین ۴۱ تا ۵۰:
این بهترین امتیاز در این تست است چرا که شما به عنوان فردی بسیار سرزنده، زیبا، سرگرم کننده، اهل عمل و جالب شناخته می شوید. کسی که همواره مرکز توجه است.شما فردی مهربان و متعادل هستید. به خواسته ها و نیازهای دیگران اهمیت می دهید و دیگران را ناراحت نمی کنید. آدم فهمیده و منطقی هستید کسی که همیشه اطرافیانش را شاد می کند و به آنان کمک می کند. این خصوصیت را حفظ کنید.

امتیاز بین ۳۱ تا ۴۰:
اگر کمی خونسردی و واکنش های کند خود را به موضوعات کم کنید، بهتر است. دیگران شما را به عنوان فردی منطقی، مراقب، آگاه و اهل عمل می شناسند که اشتباه هم نیست. خیلی خوب است که دیگران شما را باهوش و با استعداد اما متعادل می دانند. نمی توان با شما به راحتی و سریع دوست شد اما نسبت به دوستان خود به شدت باوفا هستید و در عوض از آنان وفاداری را انتظار دارید.

امتیاز بین ۲۱ تا ۳۰:
کسانی که شما را از نزدیک می شناسند، عقیده دارند شما فرد دقیقی هستید به طوری که به جزئیات بسیار کوچک هم بیش از اندازه اهمیت می دهید. در شما، آنچه بیش از هر چیز دیگری اهمیت دارد، اطلاعات خوب شما در مورد مسائل مختلف است. فردی هستید که کارها را به کندی انجام می دهید به طوری که اگر کاری را عجولانه یا بدون نقشه قبلی انجام دهید، دوستان تان بسیار شگفت زده می شوند.

امتیاز کمتر از ۲۱:
شاید ناراحت کننده باشد اما دیگران شما را خجالتی، بی اراده، غیرمصمم و عصبی می شناسند. آن ها فکر می کنند که شما همواره نیاز دارید کسی مراقب تان باشد و همیشه کسی را می خواهید که برایش تصمیم بگیرید. به نظر می رسد که شما دوست ندارید درگیر چیزی یا کسی باشید در واقع دوست ندارید با کسی در ارتباط باشید. شما فردی هستید که همیشه نگران است و به مشکل هایی فکر می کنید که وجود ندارد.



           
یک شنبه 1 شهريور 1394برچسب:, :: 20:53
R.M

تنها اتاقی همیشه مرتبه و همه چیز سر جاش می مونه، که توش زندگی نکنی.

اگه زندگیت گاهی آشفته میشه و هیچی سر جاش نیست، بدون هنوز زنده‌ای اما اگه همیشه همه چی آرومه و تو چقدر خوشحالیه فکری برای خودت بکن.

هر چه بیشتر احساس تنهایی کنی، احتمال شروع یک رابطه احمقانه بیشتر میشه.

حاصل عشق مترسک به کلاغ، مرگ یک مزرعه بود.

آسمان فرصت پرواز بلندی است / قصه این است چه اندازه کبوتر باشی

گفتم: ای جنگل پیر تازگی ها چه خبر؟ پوزخندی زد و گفت: هیچ، کابوس تبر

گفت: چند سال داری؟ گفتم: روزهای تکراری زندگیم را که خط بزنم، کودکی چند ساله‌ام

گاهی با دویدن برای رسیدن به کسی، دیگر نفسی برای ماندن در کنار او باقی نخواهد ماند.

دیوانگی یعنی ادامه دادن همان رفتار و مسیر همیشگی و انتظار نتیجه متفاوت داشتن

شرط دل دادن دل گرفتن است، و گرنه یکی بیدل می‌شود و دیگری دو دل.

پروانه گاهی فراموش می کند که زمانی کرم بوده است و کرم نمی داند که روزی به پروانه‌ای زیبا بدل خواهد شد.

فراموشی و نادانی مشکل امروز ماست.

روزانه هزاران انسان به دنیا می‌آیند اما انسانیت در حال انقراض است.

وقتی آدما میگن بارون رو دوست داریم ولی تا بارون میاد چتر باز میکنن ، وقتی میگن پرنده رو دوست داریم ولی تو قفس نگهش میدارن باید از دوست داشتن آدما ترسید.
اگر کاسبی نیست که دوست بفروشد در عوض آنقدر دوستان کاسب هستند که تو را به پشیزی بفروشند.
حرف هایم را تعبیر می‌کردی… سکوتم را تفسیر… دیروزم را فراموش… فردایم را پیشگوئی…به نبودنم مشکوک بودی… در بودنم مردد… از هیچ گلایه می‌ساختی …از همه چیز بهانه…من کجای این نمایش بودم؟
علم فیزیک دروغ می‌گوید ، برای دیدن نیاز به نور نیست، فقط دلیل لازم است.
پرواز کن آن گونه که می خواهی و گرنه پروازت می دهند آن گونه که می خواهند.




           
چهار شنبه 14 مرداد 1394برچسب:تعریف زندگی در چند جمله کوتاه, :: 2:55
R.M

شعر را دوست دارم هر چند شعر گفتن بلد نیستم...

هرچند شعر ها در خاطرم نمیمانند...

هر چند...

شعر را دوست دارم...



           
چهار شنبه 14 مرداد 1394برچسب:زبان شعر, :: 2:41
R.M

در ناکجا آباد زمان اسیر شده ام، آیا کسی هست که مرا بفهمد؟ کسی هست که دنیای مرا درک کند؟
پرسش ها مرا می درند... جوابی برایشان ندارم. حتی جواب ها هم جواب واقعی نیستند... درست ها نادرست اند، نزدیک ها دور و اکسیژن ترش خوشمزه است، دوستش دارم... میفهمی این بی معنی من را؟...
اگر نه خیالی نیست، چرا که آن من هم این من را نمی فهمد...



           
چهار شنبه 14 مرداد 1394برچسب:سیاهه،47،,,,, :: 2:40
R.M

گاهی انقدر حالم بده که نمیدونم چیکار کنم،کجا برم.. ،تنها یه هم صحبت میتونه آرومم کنه، کاش دنیا بهتر از این بود.. کاش حداقل من کمتر اذیت میشدم...  :-(

خستم.. خسته ی خسته...

دلم ی کم مرگ میخواد.. 

تا برای ی مدت شاد میشم و زندگیم شاده سریع ی مسعله ای پیش میاد ک ناراحتم کنه... غمگینم کنه... عذابم بده...

چرا هیش کی منو خوشحال نمیکنه...

مسکن تا کی.... 

خدایا میدونم فراموشم نکردی ولی... پس من چرا خوب نمیشم :-(

ناراحتم خدا...

میخندم ولی غمگینم...

دلم درد گرفته... ، این مسکن ها رو ازم بگیر خودت آرومم کن حالم خوب نیست :-((

از دنیا خستم... ی کم مرگ میخوام..  خواهش میکنم... دارم عذاب میکشم  :-((

 



           
دو شنبه 5 مرداد 1394برچسب:, :: 9:51
R.M

روزآی تابستون یکی یکی داره میادو میره... ، انگار نه انگار همین چند وقت پیش عید بودو لحظه ی تحویل سال... زمان ب سرعت در گذره لذت بردن یادتون نره.... 



           
شنبه 3 مرداد 1394برچسب:سیاهه،45, :: 19:43
R.M

خییییلییی گرمه دیگه داره کفرمو درررر میااااااره ، میکشمت گرما جرات داری بیا جلو....

استان به این گرمی نمیدونم برا چی بهمون میگن سرد سیر ، بهمون ارزونی برق تعلق نمیگیره، کی این قانون رو گذاشته، وقتی اونقدر گرمه که از بیرون میای باید حتما دوش بگیری حالا اون که جای خود ، خونه هم که باشی باز همین وضعیته... 

واااای چ گرمه....



           
یک شنبه 21 تير 1394برچسب:, :: 14:31
R.M

سلام ساعت 42 دقیقه بامداد روز شنبه 20 تیر 94 , رفتم تهران دوباره دیشب برگشتم, دلیل خاصی نداره, کار مهمی نبود برگشتیم, منو چنتا از دوستام... , یکی از دوستام دیگه از آخر ماه نمیاد , دوست صمیمیم ناراحتم که دیگه پیشم نیس , نمیدونم چرا تا با هر کسی صمیمی میشم ازدستش میدم خییلی بد میارم توی این جور موارد ...  :-( 

حوصلم سر رفته نمیدونم چی کنم :-/ 



           
شنبه 20 تير 1394برچسب:, :: 1:41
R.M

بلک کردن هم کار خوبیه گاهی...  متاسفم .. اصلا فکر نمیکردم دارم ناراحتت می کنم.. ببخش سارا..

مهربونی تو همیشه برام مثال زدنیه، توی فکرم ، هر وقت بهت فکر میکنم محاله که صدا وُ مهربونیت رو به یاد نیارم.

عکست رو دیدم،خوشحالم که جوش های صورتت خوب شده.

عمر با سرعت در گذره.. ، خدایا کمکمون کن تا انتهای عمرمون باقدرت و صلابت روی پاهامون باستیم، شرافتمون رو حفظ کنیم و در آخر دعا میکنم همه ی جوونا، دختران وُ پسران، تمام مردم و افراد مسن همه و همه به خصوص نزدیکانم، دوستانم، کسانی که از ته دل آرزوی خوشبختی و پیروزی در زندگی رو براشون خواستام.هماره خوشحال با دلی آسوده از هر واهمه، آسودگی خیال ووو موفقیت های بی پایان آرزومندم.

امشب دومین شب قدره از همه شما دوستان میخوام یعنی خواهش میکنم این دو شب باقی مونده رو از دست ندید،فقط همینو میگم... از دستش ندید.. اگه باور ندارید، اگه اعتقادی به چیزی ندارید و یا هر چیز دیگه فقط برای چند لحظه به مرگ فکر کنید، و باز در آخر خواهش میکنم این دو شب رو از دست ندید. دوستتون دارم، خدا نگهدار تا بعد :)

از عشق که نتیجه ای ندیدم ولی دوست داشتن هم منو به جایی نرسوند.. خداوندا بیش از هر وقت به شانه هایت محتاجم.. 



           
سه شنبه 16 تير 1394برچسب:سیاهه,44, :: 19:36
R.M

دریا که نمیشه رفت چون ماه رمضونه.. :/
بیرون هم که نمیشه رفت چون خییییییییلیییی گرمه،آفتاب آدمو می سوزونه.. :/
خونه هم که نمیشه موند..
یکی بگه چیکار کنم من آخه....   مثلا مرخصی امآ آ آ آ.. اَه



           
سه شنبه 16 تير 1394برچسب:سیاهه,43,,,, :: 13:17
R.M

 

حقم نبود این هدیه رو بگیرم برای تولدم... 

گذاشتی منو رفتی... باشه سارا برو ولی بدون خییلی دوستت داشتم

همیشه در فکرت بودم... لحظه ای بی فکر به تو نمیگذشت...

سارای دل خوشبخت بشی ایشالله

 



           
شنبه 23 خرداد 1394برچسب:دل نوشته,,,,, :: 18:36
R.M

گفت:
(برای اصیل بودن کافی است که دروغ نگویی...
آغاز اصالت خوب همین است که...
نخواهی چیزی باشی که نیستی...)
... و ما آنقدر مشغول نقاب به چهره زدن بودیم که قیافه خودمان یادمان رفته بود...



           
جمعه 15 خرداد 1394برچسب:گفت, :: 16:35
R.M

«خود را جستن...
در دنیایی که...
از آن تو نیست بیهوده است...»
...و ما حتی نمیدانیم راه مان را گم کرده ایم...



           
جمعه 15 خرداد 1394برچسب:خود,را,جستن,,,,, :: 16:24
R.M

گفت:
«آرام؟
آرام برای چه باید گرفت؟
وقتی بمیریم،خود به خود آرام می گیریم!
پش از آن که بمیریم که نباید بمیریم!»
... و ما مشغول مردن مان بودیم. وقت برای زیستن نداشتیم!



           
جمعه 15 خرداد 1394برچسب:گفت,آرام,؟, :: 16:20
R.M

چه بد دلتنگم امشب..



           
پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:دلتنگی,,,, :: 23:46
R.M

نمیدانم در کدام سرزمینم، چیزی از آن در من حل نمیشود!! ، به راستی.. چه میشود؟!! تا به کی...

چه میخواهم نمیدانم... چه خواهم شد نمیدانم... چه هستم ، که هستم نمیدانم. چیست که من بدانم.. دانستن مرا میداند؟!! درکم میکند؟...

بوسیدن روی ماه...  آخ.. که چقدر این فیلم رو دوست دارم، همایون اسعدیان عزیز دستت درد نکنه ممنونتم...

 



           
پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:سیاهه،42, :: 22:55
R.M

حیف نبودم من    خر جان لعنتی...



           
دو شنبه 21 ارديبهشت 1394برچسب:حیف,نبودم,من, :: 23:3
R.M

گاهی اوقات آدم باید از خودش بگذره، یا بهتره بگم گذشت کنه، نمیدونم شاید متوجه نشید که منظورم چیه.. منظور خاصی ندارم، از گذشت صحبت میکنم از فداکاری از نادیده گرفتن خودمون در بعضی مواقع

گاهی بدست آوردن دلی یک دنیا می ارزه، کمک به فرد مستمندی، نیازمندی.. احساس خوبی که ناشی از کمک به این دسته از افراد بهت دست میده با هیچ چیز قابل عوض کردن نیست.

شاید در موقع کمک دادن یا از خود گذشتگی خودت بیشتر از هر کسی به کمک نیاز داشته باشی ولی در همون شرایط هم حسی که از کمک کردن بهت دست میده بهترینه.

فیلم سینمایی رو می دیدم به نام "بعد از زلزله" وقتی زلزله اومد خییلی از آدما رفتن به زیر آوار، در اونجا مادری رو به تصویر میکشن که دخترش به گونه ای زیر آوار میمونه که اگه بخوان اون دختر رو از زیر آوار در بیارن ساختمون ممکنه رو سر کمک دهنده ها خراب بشه، به همین خاطر مادر دخترک با چشمانی پر از اشک میگه پای دخترم رو قطع کنید...



           
چهار شنبه 16 ارديبهشت 1394برچسب:گذشت, :: 21:47
R.M

عصر یکی از همین روزها در حال رانندگی بودم خیابون رسالت، یه ماشین به طور ناخواسته و ب اجبار راه یه ماشین دیگه رو برید، راننده ی ماشین عقبی به قدری عصبانی شد که شروع کرد به فحش دادن رحم به صغیر و کبیر نکرد، تقریبا به تمام اعضای خانواده ی طرف بی ادبی کرد!!

نمیدونم چی باید بگم، یعنی ما آدما حق داریم تا این حد به خانواده ی دیگران بی ادبی کنیم؟!! تازه اون هم به خاطر اتفاق ناگهانی که برای جلوگیری از مرگ انسانی رقم خورده!!...

وقتی از راننده ی جلویی ناراحت میشی به خانوادش فحش میدی؟!!...

مگه خانوادش راه تو رو بریدن یا اصلا مگه میخواستی کجا بری که این حق رو به خودت میدی؟!!..

چرا ما آدما این طوری شدیم!..

چرا من نمیتونم درک کنم، یعنی تقصیر منه که تو رو نمی فهمم یا تو انسان بودنت رو فراموش کردی؟..

راننده ی جلویی ماشینش رو کشید کنار تا ماشین عقبی به راه خودش ادامه بده شاید که دست از توهین برداره...



           
سه شنبه 15 ارديبهشت 1394برچسب:یک،روز،عصر, :: 12:22
R.M

نامه از طرف مرد جوانی است که از ایالت ویرجینیا که از هم پاشیدگی ازدواج چهارساله اش با ترازا، همکلاسی دوران دانشگاه خود خبر می دهد.

حال که این نامه را مینویسم، پاسی از شب گذشته است و تنها در آپارتمان کوچک و غمزده ام مثل هر شب به یاد تراز هستم. دلم براش تنگ شده است و میخواهم برگردد. اما می دانم که هرگز امکان ندارد.
خداوند چیزی ارزشمند و گرانبها را به من ارزانی کرد، اما من قدر آن را ندانستم و آن را از دست دادم. دکتر دی انجلیس، آنچه شکنجه ام می دهد این است که میدانم او چقدر مرا دوست داشت. او واقعاً براستی مرا دوست داشت و تنها خواسته ای که در مقابل از من داشت این بود که مطمئن شود من نیز به همان میزان او را دوست دارم. آنچه آزارم می دهد این است که میدانستم چه میخواهد اما مغرورتر و کله شق تر از آن بودم که این خواسته او را برآورده سازم. با بی تفاوتی و بی خیالی خود او را از دست دادم. او فرشته ی نجاتم بود. اما حالا دیگر رفته و رونق زندگی ام را با خود برده است.
در این جا از شما نمی خواهم به من بگویید که چگونه می توانم او را برگردانم. زیرا میدانم کوچکترین امیدی نیز در این رابطه وجود ندارد. تنها خواسته ام در این جا از شما این است که داستان مرا با دیگر خوانندگان یا شرکت کنندگان سمینارها یا سخنرانی هایتان در میانبگذارید تا اشتباهات مرا تکرار نکنند. به مردها بگویید که زن زندگی خود را گرامی و محترم بشمارند و دودستی او را بچسبند. وگرنه سرنوشتی نظیر سرنوشت من گریبان شان را خواهد گرفت و این چیزی است که برای هیچ انسانی آرزو نمی کنم

یک داستان واقعی از دکتر دی انجلیس



           
سه شنبه 15 ارديبهشت 1394برچسب:داستان،دی انجلیس, :: 11:54
R.M

کلمات پلی هستند میان مکنونات درونی یک مرد و قلب زنی که دوستش دارد.
کلمات آفریننده ی صمیمیت آنی هستند.



           
سه شنبه 15 ارديبهشت 1394برچسب:صمیمیت،آنی،, :: 11:28
R.M

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 28 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها