رسول مرادی

همش سعی میکنم تو رو فراموش کنم یا بهت فکر نکنم ولی نمیشه، اصلا من که نامزدتو ندیدم چرا باید باور کنم شاید یه جای کار می لنگه،شاید این طور میگن تا من بی خیال بشم،(ش-ر) تازمانی که ازدواج نکردی من به فکرتم،داعمن از خدا میخوام که همه ی این ها دروغ باشه و دل تو متعلق به کس دیگه ای نباشه، یا اگر کسی هست تو ازش متنفر بشیو فراموشش کنی نه این که طرف مقابل بزارتت و بره، چون تو انقدر خوبی که دلم نمیاد کسی دلتو بشکنه، گل همشه بهار ..



           
چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:دل,,,, :: 1:20
R.M

 در سرمای زمستان آتش عشق من شعله ور شد و مرا سوزاند (1391)

و در گرمای تابستان آتش عشق من نا خاسته باید زمستان شود (1392)



           
جمعه 21 تير 1392برچسب:دل,,,, :: 12:5
R.M

خانوم (ش-ر) خودم تنها عاشق شدم مدتها، این عشق یک طرفه ماند باز هم مدتها،هر روز با امید رسیدن به تو زندگی کردم عاشقانه،شاعرانه زیبا، و حالا بعد از این همه مدت فهمیدم شما قبلا در دانشگاه با کسی آشنا شدید و قصد ازدواج با.. دارید، متاسفم برای خودم که چرا اینقدر دیر شما رو دیدم، متاسفم برای خودم چون قلب شما متعلق به دیگریست، متاسفم برای خودم چون شما رو از دست دادم، متاسفم متاسف، ای کاشو ای کاشو ای کاش........



           
جمعه 21 تير 1392برچسب:دل,عشق,من,تو,چه کسی,چرا,, :: 11:49
R.M

 الان از سر کار اومدم کمی تلوزیون نگاه کردم، فیلم هاش چنگی به دل نمی زد،خاموشش کردم،نمیدونستم باید چیکار کنم خوابم می اومد ولی نه خیلی زیاد، دوباره به فکرت افتادم، تصمیم گرفتم بیام تو این وبلاگ و بنویسم،از دل تنگیم، از نگاه زیبا و افسونگر تو،از سنگین بودنت، از این که وقتی میبینمت دلم یه طور خاص میشه،حتی خودم حال اون لحظه های خودم رو نمیتونم درک کنم، خدایا تو چقدر بزرگی که اجازه میدی آدم این لحظات شیرین رو تجربه کنه، بی نهایت ازت ممنونم/..

دل نوشته هایی از (ر-م) به (ش-ر)


           
دو شنبه 17 تير 1392برچسب:گفته از دل,نوشته,عاشقانه,,,,, :: 1:55
R.M

 به نام او

روزگار را دیدم که گوناگون می چرخد،نه شادی ای دوام دارد و نه اندوهی...
ضربان قلب انسان به او می گوید که زندگی دقیقه ها و ثانیه ها ست...
در ترس ننگ است و در شجاعت کرامت...
و انسان با ترس از تقدیر نجات نمی یابد...


           
دو شنبه 17 تير 1392برچسب:سیاهه,نوشته,,,,, :: 1:34
R.M

خیلی وقته که می خاستم بنویسم ولی یا سر کار بودم یا اگه خونه، اونقدر خسته بودم که وصف نداره،تولدم اومد و رفت ننوشتم چند تا مناسبت اومد ننوشتم و... ننوشتم ولی الان که به یادت اوفتادم نتونستم ننویسم(ش-ر) هر جا هستی،در هر زمان و موقعیتی،سلابت و خوشحالی رو برایت آرزو میکنم (ش-ر) امیدوارم خداوند آنچه که مقرر و بهتره رو برای ما دونفر رقم بزنه



           
جمعه 14 تير 1392برچسب:, :: 1:52
R.M

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها